6 یا 7 ماه که اقدام کردم برای بارداری یکمبی من فس بعد از 2 تا بچه آنقدر بهم بریزم ولی راستش ویرانم....الان شد 20 ماه مه مامانم رفت بعدشم مادربزرگم ....بی نهایت نبودنشون آزارم میده... از خداوند فرزند خواستم نشد...برام دعا کنید....خدا دوباره تن سرنوشتم بزاره ...یا اگر نیست... در برابر تصمیم خدا راضی بشم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دوتا داری دیگه منکه سومی رو نمیخام تازه هیج کسی هم دورمون نیس نه خواهری داریم نه براد ...
می دونی مشکلم چیه زیادی عاشق شدم ...در واقع این خواسته شوهرمه...دلم می خواد ته دوست داشتنم رو ثابت کنم چون تو روزها و ساعت هایی کنار من بوده که جز خدا هیچ کس فریاد رس دلم نبود...