بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سلام بیا بهت بگم ک استادش خودممم من هر دوتا بچه اولم سی و هشت و سی و هفت هفته دنیا آوردم انتظار داشتم سومی رو هم همینطوری بشه از اونجایی که خونه مامانم مشهد و من برای زایمان باید میرفتم مشهد دلم میخواست زود زایمان کنم ..از طرفی من هشت ماه استراحت مطلق بودم و کلی آمپول و شیاف استفاده کرده بودم و برای همین حس کردم دیر دردادم شروع میشه رفتم دکتر سی و هفته و رحمم تحریک کرد اما نشد که نشد فقط یک سانت باز شده بودم ..دیگ جونم برات بگه که رفتم شروع کردم همش ورزش میکردم و ورزشهای بارداری ..مدام پیاده روی ..تو مشهد یک کوه هست کلی پله داره اسمش کوهسنگی دو روز رفتم ازش بالا و پایین کلی پیاده روی ..اما بازم نشد منم بیخیال نشدم دوباره رفتم دکتر شده بودم دو سانت دوباره تحریک کرد ا..کپسول گل مغربی برام نوشت هر شب دو تا رو سوراخ میکردم و شیاف میکردم .. کمرم و شکم و ناحیه پیرنه با روغن زیتون چرب میکردم میرفتم حموم آب گرم و ماساژ و قر کمر ..دکنر بهم نامه داد گفت فردا بیا برای زایمان ...ولی همون روز ک تحریکم کرده بود. چون رفتم پله نوردی و پیاده روی ..کلی ورزش کردم و اومدم خونه از ساعت سه با شوهرم داشت فیلم میدیدم و من همینطور تو خونه ورزش میکردم کم کم دردم گرفت اما شدید نبود ساعت هشت شب شدید شد ..نه و نیم رسیدم بیمارستان و ده راحت و بدون بخیه زایدم...همش بخاطر ورزشام بود زایمان راحت