من ک قسمتم نشد برم خیلی هم دلم میخواد که برم ....
ولی عموهام با دوتا دوستاشون رفتن ی عموهام اصلا اعتقاد نداره هی مسخره میکرده تو راه برگشت موقع درست کردن چایی کل اب جوش ها ریخت رو شکم و دستش تا چندماه دستش بند بیمارستان بود ....خودش ک میگفت آه امامزاده منو گرفت