کاری داشتین صدام زدین؟ گفت حتما داشتم که صدا زدم؟ گفتم خب بفرمایید گفت اینجا نمیشه
اگه میشه پیاده بریم تو راه بهتون میگم منم قبول کردم و باهاش رفتم اولش یکم از درس و..
حرف زد بعدش گفت راستش من نیومدم که بگم درس چطوره و... ایه مدت میشه که بهتون
علاقه مند شدم و خیلی خواستم بهتون بگم اما هربار که میخواستم بگم نمیتونستم و برام سخت
بود و مروز با هر سختی بود بهتون گفتم من خیلی بهتون علاقه دارم و ازتون میخوام که اگه
شما هم منو میپسندین و بهم علاقه دارین بیشتر اشنا بشیم من فقط هنگ حرفاش بودم که یهو
گفت من نمیخوام الان جوابمو بدین برین خوب فک کنین هر وقت به نتیجه رسیدین بهم بگین