داستانش تو تایپیک قبلم هست لطفا میاید منو راهنمایی کنید دلم آشوبه حال گریه دارم همش
خب الان چیشده
بگوبرای خودم‌متاسفم بعداینهمه مدت زندگی وبرات بچه آوردم و....سریه دعوایی اینکاروکردی واینطورمیگی
عیب نداره خدای جای حق نشسته
تومیخواستی مدیون من نشی که مهرمودادی مثلا!!یاخواستی سرموکلاه بزاری!!!منکه راضی نیستم
خوندم فک کنم الان ن مهریه داری ن زمین و آپارتمان ولی خب طبق گفته ش ممکنه چندسال بت برگردونه
ظاهرا بچه هم داری چته خوو بشین سر زندگیت. خدای ناکرده این آشیونه بهم بخوره دنیا رم بدن بهت چ ارزشی داره وقتی کنار بچهات نباشی یا خدای ناکرده باباشون نباشه. لعنت به شیطون وسوسه گر کن در ضمن حرف خییلی بدی زدی به شوهرت گفتی از خونه من برو بیرون یه دوره همسرداری ثبت نام کن چهارتا قلق و سیاست و محبت از جنس مردها رو یاد بگیر تا دنیاشو بپات بریزهد
اگر واقعا دین و بدهی و حلال و حروم سرش میشه که جای نگرانی نیس ولی با یه مشاور خداشناس کار بلد صحبت کن یادت بده بتونی در یه موقعیت مناسب بهش بگی چ حسی داری الان ظاهرا ایشونم عصبیه بنظرم مواظب باش بدتر نشه اوضاع
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
