امروز خونه خانواده شوهرم رفیتم وقتی رسیدیم شوهرم گفت تو ماشین خسته شدی بیا بریم بخوابیم رفتیم تو اتاق که بخوابیم که از پشت بغلم کرد بعد یهو برگردوند منا و شروع کرد به بوسیدنم داشت میبوسیدم که پدر شوهرم یهو در را باز کرد و اومد تو گفت من فکر کردم خوابیده بودید و سریع رفت بیرون وای انقدر خجالت کشیدم که نگو