نه تو آنی که همانی
نه من آنم که تو دانی؛)
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
آنکه را ارزش دهی انسان بماند آرزوست.....🤍
.. سعدی چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو
ای بی‌بصر! من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را
این قلب ترک خورده من بند ب مو بود
من عاشق او بودم و او عاشق او بود
باشد که ب عشقش برسد هیچ نگفتم
یک عمر در این سینه راز مگو بود
من روی خوش زندگی ام را که ندیدم
هر روز دعا کردم ای کاش دو رو بود
عمر کم و بی همدم و غرق غم و بی تو
من زیر سنگ لحد بودم و دلم خوش
او زیر سرش نرم و شبیه پر قو بود
گفته بودم چو بیایی غم دل باتو بگوییم
چه بگوییم که غم ازدل برود چون تو بیایی
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش
گرچه پیرم تو شبی تنگ در اغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده
تا چوحافظ ز سر جان وجهان برخیزم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
واقعا ای خوش آن روز که این جهان ترک کنم به عالم برتر بروم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
