خاک بر سر من که تا می گه فلان جام می میرم و زنده می شم
پا به پاش تو مریضی هاش سوختم
ولی یه بار نشد برای من مادری کنه یه بار نشد بگه دخترم فلان چیز نیاز داری
یه راهنمایی مادرونه کنه
یه دوستت دارم بگه محرم اسرارم باشه
من تا یه چیز بگم سریع کف دست پدرم می ذاره
نشد مرحم دردام باشه نشد راهنماییم کنه
خیلی خسته ام
جوری که از دست خدا هم دلم گرفته