نمیدونم کارم درست بود یا نه
از اول تعریف کنم
من عقدم دو ساله
شوهرم یه شال یا یه شاخه گل یا یه بردن به یه کافه هیچ کاری تو این دوسال برام نکرد با این که چند هفته قبل سالگرد عقدمون بود رفتم براش کادو گرفتم گل گرفتم ولی اون اومد دست خالی گفت حوصله نداشتم برم گل فروشی
یه ماه دیگه عروسیم قرار بود راه بیوفته
ولی نامزدم همش تو این هفته کلافم کرد همش که تو درکم نمیکنی لباس نگیر طلا نگیر خانوادم گفتن اشکالی نداره یه عروسی 150نفری تو خونه بگیر و طلا نمیخواد همون لباس بگیر بازم میگفت لباس هم نگیر از 150نفر هم کم کنید
هر چی گفتم نمیشه آخرش گفت باشه من همه کار میکنم ولی بعد عروسی با خانوادت قطع رابطه میکنیم حتی مامانت حق نداره بیاد خونت
منم اعصابم خورد شد دعوا کردم که تو دوسال برام چیکار کردی بزرگترین کاری که کردی منو بردی مغاذع یه چیپس و بستنی گرفتی
نه یلدایی نه لباس عید نه آرایش نه آرایشگاه هیچی
چطور میگی درکت نکردم چطور تو ندیدی
بیشتر طلبکار شدم فحش داد و اینا یهو گفت میدونی چرا چند روزه با مامانم دعوا میکنم گفتم چرا گفت مامانم همش میگه چرا تو اون یه هفته ای که زنت اومد خونمون وقتی میرفت بیرون ازم اجازه نمیگرفت چرا چادر نمیپوشه
من چند هفته قبل رفته بودم خونشون من شهرستانم اونا تهران دعوتم کرده بودن چون راه دور بود یه هفته موندم مادر شوهرم گفته چرا زنان وقتی میرفته بیرون از من اجازه نمیگرفته شوهرمم میگفته زنگ میزده به من از من اجازه میگرفته برا چی از تو اجازه بگیره گیر داده بوده که چرا من چادر نمیپوشم با اینکه دختراش چادر نمیپوشن .....
هستید بقیشو بگم