2737
2739
عنوان

دعوا با همسر

373 بازدید | 56 پست

سلام ما چند وقت پیش با خانواده همسرم(خواهرش مادرش پدرش)ومنو بچم رفتیم یک سفری

شوهر من کلن آدمی نیست که توی بچه داری کمک بکنه یا اقلن موقع غذا خوردن بگع بیا نگهش دارم توام آدمی چیزی بخور 

بچمون یازدع ماهشه و شیطون

خلاصه که همسر جان و خانواده اش قشنگ غذاشونو میخوردن خوب که از دهن میفتاد میگفنن توبیا بخور بده بما بچه رو

یبار نهار جوجع کباب بود من عاشق جوجع هستم همسرم میدونس.بچمون گریه کرد و مجبور شدم ببرمش جدا از سفره خوابش کنم(ی ذره هم نشد بخورم)

نیم ساعت بعدش مادر همسرم گفت حالا ما خوردیم بچم خوابع بیا بخور😐خونه کسی مهمون بودیم اصلا روم نمیشد تنها سر سفره😐 اصرار و اصرار که بیا منم نرفتم 

شوهرم با سینی غذا اومد بالا که بخور و...اون رو هم رد کردم گفتم غذای یخ شده خر هم نمیخوره

خلاصه اونم خودش خورد

همینجوری من تا دو روز لب به غذا نشد بزنم برای بچه

ازگرسنگی سر درد شدید شدم ی دعوا بین مون شد مجبور کردمش بره یک سیخ جوجه بخره (یسری بی حرمتی ها کردیم بهم جلو خواهر مادرش تو دعوا)

هیچی دیگه رفت خرید و گفت بیا بخور بدبخت گشنه 😐🥲ازون طرفم رفته زنگ زده بمادرم که خیلی از بودن با من ناراحته بچمو بزارع بسلامت

حالا هم از وقتی اومدیم خونه همش جنگ اعصاب تیکه متلک جهنم شده زندگیم مادرم نمیزارع جدا بشم چکار کنم 🥲


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740

واسه هر چیز کوچیکی دوست داریم جدا بشیم حداقل بچه نداریم.بچه یازده ماهه خواهر من چه گناهی کرده.زندگی مشترک همینه یکی آتیشه اون یکی باید آب باشه.شما با مرد دیگه وارد رابطه بشی.اون آقام کلی نکات منفی داره

شما با خرید از فروشگاه های بزرگ یک ویلا بر ویلاهای صاحبان سرمایه اضافه سوپرمارکت های کوچک رو ازبین میبرید.حق انتخاب با خودتان

مردها همینن خانواده اشون میبینن دور بر میدارن

من از یاران عشق مینویسم ن از شبنم ن از گل من ازآن پرستوی عشق مینویسم آری از پدر مینویسم  که با نگاهش جاده عشق را نشانم میدهد و مرا در آینه زندگی تشویق به زنده ماندن و زندگی کردن میکندپدرم ای شهد آرزوهایم ای کوه استوار تو را تا ابدیت دوست میدارم سر مشق زندگییم را از تو از دستان پینه بسته ات  ازآن نگاه خسته ات  و از قد خمیده ات خواهم آموخت و خوب زندگی کردن را از کتاب زندگیت

امان از این 🐥🐤زندگی ملتو مختل کرده بی ادب 🐥👊


من زدمش دیگه ایشالله سرد نمیشه 


😐😐😐😑😑😑

                           ...What the fu                                                      

جدایی واسه جوجه کباب ....چراگره ای که بادست بازمیشه بادندون بازمیکنی.حق داری منم بودم ناراحت میشدم ولی یابایدانقدرپروباشی بچه رو بدی دست شوهرت بگی الان نوبت توست یا نهایتا غذاتو باخودت میبردی بچه رو مبزاشتی رو پات وخودت مشغول میشدی ومیگفتی به درک.

بهش توضیح بده که تو بچه داری باید کمکت کنه 


بعدشم عزیزم وقتی بچه کوچیک داری خب یکم شرایطت فرق میکنه دیگه نمیشه بچه رو بندازی اونور بچسبی به غذا که 

یا باید غذای شما یا همسرتون از دهن بیوفته که یکی غذاشو بخوره اون یکی نگه داره بچه رو میتونید نوبتیش کنید

خب با بچه می‌رفتی سر سفره چه اشکالی داشت . می‌داشتی رو پا یا ۱۱ ماهه غذا می‌تونه بخوره بهش غذا می‌دا ...

بچه من کلن سر سفره بهم میریزه چون هم خونه کسی بودیم پدز شوهرم گفت ببرش

اقایون بلد نیستن کارای خانومارو

ما خانوما باید یادشون بدیم


حالا بعضیا درک میکنن بعضیا ن

ولی شمایید ک باید بهش بفهمونید


درسته حرص ادم میگیره کاش جلو خانواده شوهرت دعوا نمیکردین

‏زندگی جوری شده که هم تنهایی اذیتِت میکنه، ‏هم حضور آدمای کنارت...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  22 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  23 ساعت پیش
توسط   حسین__بیرو۵  |  3 ساعت پیش