بچه ها رفتیم جلسه اول مشاوره. شوهرم داد زد گفت من نمیخوامت . با عصبانیت. بعد رفت بیرون . منم با دکتر صحبت کردم. بعد من پیاده رفتم . همسرم با مامانش رفته بودن تو . بعد دکتر مادرشوهرم دعوا کرده بود. به شوهرمم گفته بود تو زن داری بلد نیستی . بعد من دو ساله خونه ای بابام هستم . بعد شوهرم بعد از مشاوره انگار متحول شده . رفت ی عالمه خوراکی خرید . برام پول زد .گفت امروز بموننن . هزا. بار گفت مجبور شدم . ولی الان گفتم با خودم چرا موندم
خب رفتی مشاوره که حل شه دیگه حالا میخواد حل شه ناز میکنی
عزیزم سر چی گفت نمیخوامت ؟
مادرش این وسط کجای ماجراست چرا باید تو دعوای زن و شوهر باشه
عزیزم تاپیکم که در مورد متاهلین هست رو ببین شاید به دردت خورد
اگه شغل شوهرت جوری هست که میشه انتقالی بگیره دور بشین از خانوادش. یا یه مدت کوتاه شده تنها باشید برید سفر، حتی شده یه جای نزدیک شهر خودتونه برید یکم تنها باشید
فعلا صبر کن ببین تحولش عظیمه یا نه
اگه بچه ندارین الکی احساساتتو برای ی مرد دم دمی مزاج خرج نکن
مردها هیچ وقت نمیتونن حس ما زن ها رو درک کنن
بهش می گفتی غلط کردی ،مگه دست خودته منو نخوای ،باید بخوای،از خداتم باشه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
