مرسی که درد و دل کردی
بعضی جاهاش عین خودمی
دقیقا منم الان بعضی روزا میرم دانشگاه تو نماز خونه ۵. ۶ ساعت میمونم
دلم نمیخواد تو خونه باشم
میدونی اتاق دارم پول تو جیبی دارم ولی با منت فراواااااان
اینم اگه میتونستن بهم نمیدادن
احساس اضافه بودن میکنم
ظهر مامانم اومد در اتاقم شروع کرد به بحث جهیزیه راه انداختن
سنت داره میره بالا!!!!!!! به فکر ازدواج باش
دختر داییی مامانم هم سن منه
همه اینا مال اینه که ایشون جهاز خریده
وایییی یکی دوسال پیشم دختر زنداییم رفت سر کار من ترم ۱ بودم
منو بیچاره کرد
چپ و راست تیکه مینداخت
به فکر انصراف افتاده بودم که برم کار کنم ...
مادر من متاسفانه اخلاقی که داره اینه که هیچیییییو گردن نمیگیره
اگه الان بهش بگی چرا دوسال پیش اینکارو کردی میگه نههههه کی؟
یا چرا ظهر اینجوری گفتی کاملا میزنه کوچه علی چپ . برا خودت گفتم یا تو خیلی حساسی بهت بر میخوره
یه جوری تو فامیل با من برخورد کرده هیچکس از بچه کوچولو هم حرف منو گوش نمیده فک میکنن حرفم اهمیت نداره
از اعتماد به نفس و خودباوری که دیگه نگم اینقد همه جیز بقیه رو تو سر من زده
تحمل چنین ادمی سخته
خستم کرده
باورت میشه دم پریودیای من که میشه خب ادم حساسه یه ذره درک میخواد
یهو ۱ هفته باهام حرف نمیزنه دعوا الکی راه میندازه
وقتی با بابام خوب باشه با من چپ میوفته
تحمل کردنش سخته فراری میکنه ادمو از تو خونه
بهشم بگی رفتارت اینجوری قبول نداره و نمیکنه