اوایل ک ازدواج کرده بودن بعد داداشم همش ماموریت بود زنداداشم خونه ما میموند
یعنی وقتی داداشم میومد دنبالش برگزدن شهرشون من دیگه از گریه میفتادم غش میاوردم😂😂😂😂زنداداشمم بدتر
روزی یکبار حتما با هم حرف میزدیم اون میگفت من دلم تنگ شده
من میگفتم من دلم تنگ شده
بعد هر موقع میخواستن اززشهرشون بیان خونه ما مثلا اگه سه شب میرسیدن زنداداشم اول میپرید تو اتاق منو تو خواب بغل میکرد 😂
الان ۱۶سال گذشته دیگه نزدیک ما هستن ماهی یه بار زنگ میزنیم بهم😂😂😂😂😂
شما چجوری بودین؟؟؟؟