وقتی میریم خونشون که مثلا شامم میمونیم اصلا برامون غذا درست نمیکنه تو یخچال نگاه میکنه اگه غذا از ظهر یا از شب قبل اضاف اومده باشه برامون میاره خداشاهده هر وقت میرم خونشون گشنه برمیگردم خونم . بعد هر روز گشت و گذار و مسافرته زنگ من میزنه برا پدر شوهرت غذا درست کن نهار میا خونتون . یا میگه من امروز فلان کار دارم وقت نمیکنم غذا درست کنم برامون درست کن بیار . خیلی پررو هست حالم ازش بهم میخوره
مال منم همینه از بس خسیسه
نه مادرشوهرم زنگ میزنه دعوت میکنه شام میریم خونشون با اینکه تو یه ساختمونیم
منم ساده همیشه براشون درست میکنم یا میبرم یا اونا میان خونمون میخورن خداوکیلی همیشه غذاهای خوب پر گوشت و زیاد انقدر زیاد میبرم که برا شامشونم میخورن
مادرشوهر شما مرزهای بیشعوری رو رد کرده😑😐
وقتس برم هم خودم همش باید غذا درست کنم
تو هم غذای ساده بذار بشو مثل خودش
نه اینطوری نیست
منم تا حالا شام نموندم خونشون بعد ده سال زندکی مشترک.فقط تو عقدی همسرم خودش سوسیسی چیزی میخرید من درست میکردم همونحا برا خودمون
این دیگه دست تو نیست دست شوهرته اون باید بهشون بگه ن
یه بار بگو وای امروز حالم خیلی بده نمیتونم ببخشید
نه
چه ادمی گیرتون افتاده
خونش نرید
توهم چندبار بگو شرمنده فعلا بیرونم کار دارم
بعد از چندبار خودش میفهمه دیگه نباید چنین درخواستی بکنه ازت
یه چیزی بگم مادرشوهر منم اینجوری ولی تا حالا به این دقت نکرده بودم البته همیشه اینجوری نیست
توجه نکن به چیری که اذیتت میکنه
اینجوری حال خودت بهتره
یا اگر میری می‌دونی اینجوری نمون ناهار شام
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
