خونه پدر از خونه خود آدمم راحت تره ..حس بدو از خودت دور کن و سعی کن عین بچگیات راحت و رها و خوشحال باشی باهاشون...اگه معذبی یه چیزی بخر با خودت ببر خونه مثلا خوراکی مورد علاقت یا پاشو کمکشون کار کن کلا خودت رو غریبه ندون
انقد خودتو بی ارزش ندون
به خودت عزت بده . چه اشکال داره شما غذاتو سیر بخور عوضش تو پخت و پز شستن کمک کن . خونه رو تمیز کن مرتب کن. ک حس نکنی سرباری
من تا حدودی رعایت حالشون رو میکنم ولی دیگه تو خیلی حساس شدی
حداقل خودتو گرسنه نزار
خونه
۲ روز پیش خونمون یه موش دیدم 😭😭😭نمیدونم از کجا اومده
بابام رفت کلی چسب موش گذاشت منو دخترمم جمع کردیم اومدیم اینجا
چون من از یه پروانه هم حتی میترسم
هنوز موشه گیر نیوفته 😭😭😭
منم به شوهرم گفتم تا موشه رو نگیری برنمیگردم یا باید خونه رو عوض کنیم
اونم عین خیالش نیس
میگه بمون من خونه رو عوض نمیکنم.موشه دیگه نمیخورتت که
دارم دق میکنم 😭😭😭😭😭
وااا چه عجیب من هر کاری میخواستم خونه مامانم میکردم تازه اونا باید به ساز من میرقصیدن🤣🤣
شاید خودت فاصله گرفتی از خانواده ت منظورم اینه خودت حد و‌مرز گذاشتی بعد عروسی و الا من ک درک نمیکنم بابا و نامان از بچه شون فاصله بگیرن، من یکساله عروسی کردم خونه مامان بابام راحتترم تا خونه شوهر، شوهرمم واقعا خوبه ها ولی خودم براش از قبل حد و مرز گذاشتم
خونه پدرشوهرت؟
یا خونه پدریت؟
راحت باش اسی اونا پدر و مادرت هستن دیگه آدم با اونا راحت نباشه با کی باشه
خیلی بهونه مزخرفیه به خاطر موش زندگیت ول کردی ؟
من خونه بابام همش تو اشپزخونه ام در خال شست و شو و کار کردن
وقتی میرم اونجا
مامان بابام میگن اخ جون فلانی اومد برامون اشپزی هم میکنه.
ولی تازگیا یه کم ناتوان شدم سختمه زیاد کار کنم.
اسی تو تو کارای خونه کمک نمیکنی؟
