اره یه همسایه قدیمی داشتم
پسرش عاشق یه دختر کلاس هفتمی شده بود...خانواده پسر ناراضی بودند و دوس داشتن پسرشون با فامیل ازدواج کنه چون شاغل و تک فرزند بود...ن خواهر و ن برادری داشت...
مادر پسره رف به خانواده دختره گف من راضی به وصلت نیستم واگه جوابتون مثبت باشه پسرم به تنهایی میاد برای ازدواج
و از طرف من و پدرش ترد میشه
پدر دختره هم یه شب مهاجرت کردن به شهر دیگه
پسره چن ماه گشت تا ادرسشونو گیر اورد ...شدیدا دلبسته بوددیگه خانوادش گفتن بگیرش
و الان ازدواج کردن...اصلا یه لحظه میگن دختره رو ول نمیکنه