چندماهی میشه همش از خواب میپرم و تصور میکنم عزیزامو از دست دادم
هر لحظه منتظرم مامانم در اتاقمو باز کنه و بگه دور از جون بابات یا داداشت فوت شده😔
کافیه نصف شب از خواب بیدار شدم این فکرا روانیم میکنه
امروز ساعت ۷صبح از خواب ببدار شدم فقط دستم روی قلبم بود و خودمو به مامانم رسوندم که صدقه کنار بزار حس میکنم خواهرم تو مدرسه مداد میخوره به چشمش و...😔
یا یهو حس میکنم داداشم میخواد تصادف کنه و اون لحظه فقط دستم روی قلبمه و دلم میخواد جیغ بزنم
اصلا به فکر درمان و حال خودم نبودم این چندماه
شرایط مراجعه به روانشناسم نیست
چیکار کنم؟ واقعا دارم عذاب میکشم