نه عزبزم هزار تا درد و گرفتاری
من قبلنا خیلی پاک بودم خیلی اهل حرف زدن با کسی نبودم اهل لاشی بازی و دوستی و اینا کلا با اینک حتی خانوادهام ازاد بودن ولی خب ب عشق خدا ب عشق امام حسین تو این مواقع جلو خودم رو میگرفتم خودمم قشنگ وجودشون رو تو زندگیم حس میکردم تا اینک با اقام امام حسین عهد کردم ک عاشق نشم تا روی ک اون بخواد و اگ مهر کسی ب دلم افتاد بدونم ک امام خواسته تا ی مدتم واقعا همینطور بود مثلا کسی بود ک تمام ملاک هایی ک میخواستم ر داشت ولی مثلا نمیتونستم بخوامش تا اینک تو سفر کربلام یکیو دیدم اونم منو دید ی مدت گذشت و ما اشنا شدیم و بهم دلباختیم ولی خب قسمت هم نشدیم داستانش خیلی طولانیه خیلی خیلی زیاد الانم دقبقا سالگرد اشنایی ماست خیلی حالم گرفته یعنی
الانم برام محاله چون ازدواج کرده و داره زندگیشو میکنه منم ک درمونده و حیرون با هزار تا غصه این یکی از اونایی بود ک خواستم و نشد یکی از اون کوچیکاش ک شد نمک رو زخمام حالا بماند اون زخما چجوری ب وجود اومد