خلاصه میگذره و
روز ب روز سمیرا از اخلاق پسره شناخت پیدا میکنه
اوایل سمیرا خیلیی عاشقش بوده الان میگه مثل روزای اول نیستم از چشمم افتاده
و دقیقا برعکس شده
پسره اوایل عاشق نبود ولی الان خیلی عاشق سمیراس.
سمیرا بهم گفت تو این مدت این پسره با حرفاش اعتماد به نفسم زیر صفر اورد
خیلی اذیت شدم تا دوباره اعتماد ب نفسم مثل قبل برگردونم، گفت منم مثل خودش ظاهربینم کرده توجهم شده همش ظاهر.
حالا سمیرا میدونه نقطه ضعف پسره چیه
نقطه ضعفش زیباییه.
راستش خود سمیرا هم دختر خوشگلیه
پوست سفید و چش و ابروش خیلی نازه
رنگ چشماش سبزه.موهای موجی داره
حالا سمیرا میخواد یه سری کارا که پسره خوشش میاد انجام بده(هدف داره از این کار)
گفت علایق پسره عاشق اونایی ک ژل لب میزنن،موهاشون لخته،ناخن میکارن.
سمیرا میخواد موهاش کراتین کنه،ناخن بکاره ک لبشم در حد کمی ژل بزنه ک فقط یکمی تغییر کنه.
میدونه که پسره با این کارا دیونه میشه.
میخواد اینارو انجام بده
و در اوج عاشقی پسره
ولش کنه
و بعدش بگه ک ب خاطر این دلایل نمیتونمباهات باشم.پیش خودت خود واقعیم نیستم.
فقط میخواد بسوزونتش
و یه حسرتی بندازه تو دل پسره
هدفش فقط همینه.
منم گفتم همه رو بیخیال شو و برو کلا ارزش نداره این کارا انجام بدی. گفت جواب باید اعتماد ب نفسی که ازمگرفت بده،جواب گریه هایی که کردم پس چی میشه؟روحیم داغون کرد.
نظرتون بگید از هدف سمیرا
و راهکار جلو پام بذارید بهش بگم🙏