شوهرم فقط گوشت و برنج میخوره یا اگه بعضی وقتا سنبوسه درست کنم یا فلافل دیگه هیچی نمیخوره از وقتی با هم شدیم هیچی نمیتونم بخورم یه چیزی میگه حالمو بهم میزنه یعنی هرچی بخام بخورم یه چیزی میگه الان هیچی نمیتونم بخورم حتی همون گوشتی که خودش میخوره همش حالت تعوع دارم یه شب ژله درست کردم گفت اینا چین میخوری حالمو بهم زدی مگه کسی میخوره از اینا چند شب پیش پارک بودیم رفتم ذرت مکزیکی گرفتم امدم بخورم دیدم گفت وای چطور دلت میخاد بخوری اینو باید بندازی سطل آشغال منم حالم بد شد وقتی امدم خونه بالا اوردم بعد گفت بخاطر همون آشغال های که میخوری تو آشغال خوری خلاصه که خیلی بهش میگم نگو چون بعدش نمیتونم هیچی بخورم حتی آب اما انگار نه انگار یکم زیاد شد خاستم کامل توضیح بدم
یکم پیش گشنم شد چون شام نتونسم بخورم سیر بودم منم نودل درست کردم امدم بخورم دیدم یه نگاه بدی کرد حالم از نودل ها به هم خورد قبلا که میدید عق میزد یعنی که کثیفه الان که خیلی گفتم نکن با نگاهاش حالمو بد میکنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خانوادشم همینجوری ان ؟ در هر صورت خساست که بنظر نمیاد چون میگی غذای سنتی اوکیه. شاید واقعا براش اینجوری جا انداخته شده یا دلش نمیگیره. که از مردا بعیده😅