اخرین بار خاک سپاری مادربزرگش دیدمش
همش تو بغلم بود گریه میکرد
بعد موقعی که داشتن خاک میریختن روش با گریه سر منو بوس میکرد میگفت مامان با خیال راحت برو ، من .... رو ( منو میگفت) تاج سرم میکنمش
اخه بزرگترین ارزوی مادربزرگش و وصیتش ازدواج ما بود
حتی مخارج عروسی هم دم اخری ریخته بود تو کارت روش حک کرده بود مخارج عروسی x و y