اینم بچه👇👇👇مادر بدبختشو کشته چون میخواسته ببردش کمپ اعتیاد کوفتیشو ترک بده
اخه این بچه چیه که انقدر حسرتشو داری عزیزم بخدا راحتی بخون دنیا پرازاین حوادثه که ماها ازش بی خبریم بارها خوندم که یه فرزند چجوری مادر یا پدرشو به قتل رسونده اما یه مادر خیلی کم پیش میاد که با بچه اش اینکارو کنه هرچقدرم که بد باشه
عصر ۲۱ آذر ماه سال ۱۴۰۱ فریادهای گوش خراش پسر ۱۹ سالهای به نام مانی در یکی از محلههای تهرانپارس پیچید. همسایهها که هراسان از خانهشان بیرون دویده بودند با پسر جوان روبه رو شدند که فریاد میکشید مادرش کشته شده است.. همسایههاا وقتی وارد خانه این مادر و پسر شدند باا جنازهه خونین مادر ۴۴ ساله به نام مهناز روبه رو شدند که با ضربههای چاقو کشته شده بود..
مانی به ماموران گفت: وقتی ۸ ساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. من و مادرم با هم در نیشابور زندگی میکردیم اما من از این موضوع ناراحت بودم و دوست داشتم برای زندگی به تهران برگردم. وقتی ۱۴ساله شدم بار دیگر پدر و مادرم با هم ازدواج کردند. آنها ۳سال دیگر زندگی مشترک داشتند اما باز هم از هم جدا شدند.
وی ادامه داد: در این مدت پدرم به شدت معتاد و کارتن خواب شده بود. پدرم پشت سر مادرم حرفهای بدی میزد. حرفهای او باعث شد از مادرم متنفر شوم. من که ۱۷سال داشتم با پدرم زندگی می کردم و همیشه آواره کوچه و خیابان بودم. تا اینکه با دختر جوانی آشنا شدم که به مخدر گل اعتیاد داشت. من هم به دام اعتیاد افتادم.
وی در تشریح قتل مادرش گفت: بعد از چند سال مادرم هم برای زندگی به تهران آمد و من با او زندگی می کردم.او به اجبار مرا به کمپ ترک اعتیاد فرستاد و این موضوع باعث شد تنفرم از او بیشتر شود و تصمیم به قتل مادرم بگیرم. از دو ماه قبل نقشه قتل مادرم را کشیدم .از عطاری قرص برنج گرفتم تا بعد از کشتن مادرم قرص را بخورم وخودکشی کنم.
وی ادامه داد: آن روز مادرم را با ضربههای چاقو کشتم و قرص برنج را خوردم .ولی قرص برنج تقلبییی بود و اثر نکرد