2737
2734
عنوان

ی خاطره از خواستگاری... بیایید بگم

990 بازدید | 17 پست

19سالم ک بود 

ی خاستگار داشتم ی تو کار ساخت و ساز ساختمان بود

ماشینش اون موقع تو سال 70 پراید بود

و خلاصه ی جورایی پولدار بنظر میرسید

منم گفتم بعله

بعد ی بار دیگه آمدند ک قرار نامزدی و عقدو بزارند

مشغول صحبت همه بودند ک من دیدم پسره یهو ی خیار گرفت دستش و گاز زدو خورد

بعد بلند شد کنترل تلویزیون گرفت دستش و زد شبکه 3

گفت

ایول استقلال بازی داره😐😐😐😐😐


هیچکدوم حرفی نزدیدم صبر کردیم تا برند

البته خانوادش خجالت کشیدن و مادرش همش اخم میکردم 

خلاصه گفتم ن

بماند تا مدت ها شده بودم سوژه خانوادم ک ی کم عقل آمده خاستگاریم و منم بعله دادم🙂

مادرمهربون سه تا فرشته🧸کورد🏡کاربری1396ترکید🤨


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

منم ی خواستگار داشتم اومدم تو اتاق باهاش حرف بزنم

بعد تازه فرش خریده بودیم زیر تختم گذاشته بودم فرشارو

خیلی جدی پرسید اینا فرشا چرا اینجاس؟

منم گفتم فرش نیست جنازس میخوای ببینی؟

نمیدونم چرا یه طوری شد😂

2738

😂😂😂

منم با یکی رفتم بیرون مثلا آشنایی اول قبل از خاستگاری لامصب بو سگگگگ میداد یعنی توو ماشین داشتم خفه میشدم. میخواستم سرمو از شیشه بکنم بیرون بگم شما با کمرم حرف بزن اه هیچی از حرفاشو نمیفهمیدم داشتم از هوش میرفتم

😂😂😂 منم با یکی رفتم بیرون مثلا آشنایی اول قبل از خاستگاری لامصب بو سگگگگ میداد یعنی توو ماشین دا ...

وااای چ زشت

بیچاره دخترا☹️☹️☹️☹️

مادرمهربون سه تا فرشته🧸کورد🏡کاربری1396ترکید🤨
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687