چکار میکنید؟
در این حد که یه روز رفت بیرون بعد ده دقیق برگشت خونه رو گشت
بعد دید کسی نیست
و به زور متوجه شدم پسر همسایه رفته خونشونه این فکر کرده اومده خونه ی ما ...
همیشه اینطوری نیست
گاهی اینجوری میشه!
دیگه تحملش برام سخت شده
الان نمیدونم چرا واقعا نمیدونم چرا پسر کوچکم گفته آقا اینجا بود...
نمیدونم چرا گفته
چرا و چطور اینجور گفته !!
ی لحظه های به خودکشی فکر میکنم بعد میگم میشینن میگن پس راست بود خودش کشت
بچه هام زیر دست مادرشوهر نابود میشن
چکار کنم
خونه به نام منه
ی خورده طلا داریم باید برم ب حساب خودم بزارم بانک از زیر دسش دربیاد
من هیچکس ندارم
هیچ خانواده ای
پیش ی پیرمرد و پیرزن بزرگ شدم که الان کیلومترها ازشون دورم و کاری بهم ندارن اصلا