قضیه مال چند وقته پیش هست صدبار اومد خونه ام برا شام ناهار شوهرم گفت بریم برا ناهار خونه زنگ زد رفتیم خلاصه شوهرم قورمه ش دوست نداشت چون سبزیش سرخ نشده بودم زیاد نخورد و جوجه فقط خوردو کمی برنج و سالاد بیشتر خوردپسرم غذاش دوست نداشت نخورد جوجه گذاشته بود با قورمه سبزی منم زیاد نخوردم دوتا تیکه جوجه برداشتم یکیش کمر بود یکیش سینه اونم کوچیک برنج کم رو سفره گذاشت من یه کف گیر خوردم بیشتر قورمه خوردم اونم نه زیاد در آخر جاریم به شوهرم گفت تو که فقط سالاد خوردی بچه ات غذا نخورد به من هیچی نگفت در صورتی که من زیاد نخوردم حس کردم منظورش اینه که فقط زنت غذا خورد ایجورایی مثل اینکه من پرخوری کردم حس کردم سبک شدم هر وقت میاد خونه ا م من اصلن لقمه هاش نمیشمارم