خواب دیدم خودم، خواهرم و پسر ۷ ساله ش و خواهر دیگه م تو اتاق خونه بابام خواب بودیم
خواستم بلند شم برای نماز
پسر خواهرم مثل اینکه یه کاری کرده بود من بهش چیزی گفته بودم حرفی زده بودم ک یادم نیست و خواهرم پرید به عالمه داد و هوار کرد باهام دعوا کرد اخر حرفاش گفت من نماز نمیخونم(یعنی خودش) این(یعنی من) بلندشه نمازش بخونه چکار با بچه من داره
منم جوابش ندادم و تو دلم میگفتم چقدر الکی داد و هوار کرد
بعد رفتم داخل حیاط که برم تو سرویس لباسام عوض کنم اماده نماز شم
عوض کردم و رفتم
وارد حرم شاهچراغ شدم بسیار شلوغ بود
خواستم با جماعت نماز بخونم ، دیدم یه دختر جلف که اشنا بود تو خواب هم همراهم وایساد به نماز
اقتدا کردم به امام جماعت ، بعد متوجه شدم اونها رکعت دوم هستن
فهمیدم دیر رسیدم خواستم فرادا بخونم
دختر جلف خوابید رو زمین و مانع منو مهر شدم
بلند شدم برم یک صحن دیگه حرم که نماز به جماعت نبود تا فرادا بخونم ، دختره بردم صحنی ک خانما و اقایون مختلط بودن
وایسادم به نماز دیدم دختره با اقا صف جلویی هم صحبت شد
اقا برگشته پشت سرش و نگاهم میکنه تو دلم گفتم معذبم به اینجور نماز ک یکی نگاهم کنه رفتم جامو عوض کردم
رفتم صحن دیگه بدون دختره
و خواهر بزرگم دیدم نشسته
رفتم پایین تر دیدم مردم دراز کشیدن استراحت میکنن
همونجا مهر گذاشتم زمین ک نمازم بخونم
اما یادم نیست خوندم یا ن
اما قبلش ک موفق نمیشدم بدو بدو میکرد
اما دیگ اروم شده بودم
با اون دختره از اون صحن رفتیم به زیر زمین گفتم تو دلم کاش از اول امده بودم اینجا ، اینجا رو دختره بلد نبود ک اذیتم کنه ، بعد دیگ با دختره با ماشین فامیل مون میرفتیم خونه
تعبیرش ممنون میشم بهم بگید