منخیلی برا هر موضثع ساده ای غصه میخورمفکرودرگیر میکنم گاها گریه میکنمعصبی میشم خیلیی خودماذیت میکنم بخدا بخاطر ی موضوع هایی ک ارزش نداره اصلا
مثلا ی روز تعطیلات میگیم بریمخونه پدرشوهرم بمونیم فرداشب بیایم اگه فرداشب شوهرمبره پیش دوستاش نیاد یا ی مشکلی پیش بیاد کاونفرداشب بیوفته برا پس فرداشب من انقد اذیت میشم خود خوری میکنم گریه میکنم یجوری میشه کل اونروز فقط توذهنم با همه دعوا دارم عصه میخورم این ی نمونه مسخرش بود یا مثلا قرار اخر هفته برمبا خواهرامبیرون احتمال میدم شاید شوهرم قبول نکنه اون ی هفته تابخوام بهش بگمانقد غصه میخورم توش قلب میگیرم دست وپام یخ میشه داغون میشم تا اونی هفته انقد ذهنم درگیرش میشه خیلی دلممیخواد از روزای کبرامسخته یجوری باشم خوش بگذره بهمحداقل انقد غصه بیخود نخورمولی انگار نمیتونم از زندگی هیچ اذتی نمیبرمهمش غصه میخورم