2737
2734

من‌خیلی برا هر موضثع ساده ای غصه میخورم‌فکر‌و‌درگیر میکنم گاها گریه میکنم‌عصبی میشم خیلیی خودم‌اذیت میکنم بخدا بخاطر ی موضوع هایی ک ارزش نداره اصلا 

مثلا ی روز تعطیلات میگیم بریم‌خونه‌ پدرشوهرم بمونیم فرداشب بیایم اگه فرداشب شوهرم‌بره پیش دوستاش نیاد یا ی مشکلی پیش بیاد ک‌اون‌فرداشب بیوفته برا پس فرداشب من انقد اذیت میشم خود خوری میکنم گریه میکنم یجوری میشه کل اونروز فقط تو‌ذهنم با همه دعوا دارم عصه میخورم این ی نمونه مسخرش بود یا مثلا قرار اخر هفته برم‌با خواهرام‌بیرون احتمال میدم شاید شوهرم قبول نکنه اون ی هفته تابخوام بهش بگم‌انقد غصه میخورم توش قلب میگیرم دست و‌پام یخ میشه داغون میشم تا اون‌ی هفته انقد ذهنم درگیرش میشه خیلی دلم‌میخواد از روزای ک‌برام‌سخته یجوری باشم خوش بگذره بهم‌حداقل انقد غصه بیخود نخورم‌ولی انگار نمیتونم از زندگی هیچ اذتی نمیبرم‌همش غصه میخورم

پدر پشتم‌شکست از رفتن تو/پدر شادی تموم شد توغم‌تو  همیشه بزرگترین آرزوم این بود پاهای بابام و‌ببوسم ولی هیچوقت روم‌نمیشد خجالت میکشیدم روزی که تو‌سردخونه دیدار آخرم بود نشستم کف سردخونه و‌چنددقیقه بی وقفه پاهاش و‌بوسیدم بدون هیچ‌خجالتی بدترین لحظه عمرم بود که از خودم تاهمیشه متنفر شدم توروخدا هیچوقت هیچوقت خجالت نکشید از بوسیدن دستای پدرمادرتون‌نذارین خدای نکرده ی روز این نوع بوسیدن تجربه کنید.درسته بعد بابام نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم اصلا فقط به اجبار روزهامیگذره چون چاره ای ندارم ولی وقتی تموم جانم دیگه روزمین نیست منم نیستم روحم‌نیست جسمم که ادامه میده هیچوقت دیگه ادم قبل نمیشم🖤🥀خیلی دلتنگتم بابای مهربونم بابای خوبم خیلی قلبم تحمل این حجم دلتنگی نداره🥀🥀🥀
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز