خانوما دیروز به بابام اینا گفته بودم امروز بیان افطار حتی شوهرم گفته بود بیان دیشب باز شوهرم رفته بود خونه مادرش نمیدونم مامانش بهش چی یاد داده اومده با من لج افتاده الان بهش گفتم برو مرغ بگیر بیار برای افطار میگه نمیخرم چرا بدم مردم بخورن حالا من با چه رویی زنگ بزنم بگم مادرم اینا نیان
چقدر عوضیه شوهرت
خودت برو بخر
خودت مرغ بخر
پول داری برو بخر مهمانیتو برگزار کن زشتع بگی نیان ولی خانواده همسرت امدن تو دست به سباه سفید نزن بگو من چرا برا مردم غذا وزحمت بکشم اون تایم برو خونه مادرت
وای چه بد
اگه میشه امشبو یکم منتشو بکش از خر شیطون بیاد پایین اونوقت فردا ادمش کن
امان از شوهر بد و بی حیا
یه چیز دیگه درست کن ک به مرغ نیازی نباش
خودت بخر
بهش بگو رفتارتو حتما با خانوادت جبران میکنم و به خانوادم زنگ میزنم میگم نیاید چون شوهرم نمیخواد بیاید آبروت بره پیششون
قلقش رو که میدونی.
یه جوری حرف بزن و به زبون بگیر که پاشه بره بخره.
شوهر منم یک بار ابن کاروکرد وقتی خانواده خودشو دعوت کردنی گذاشتم رفتم بیرون گفتم بیان خونه میام قیامت میکنم بگوو نیان ی چند سالیهم رفت و اومد نکردم تا ادم شد اینجور ادما رو باید مثل خودشون بود
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
