اوایل ازدواج بخاطر خانواده همسرم دو ماه جدایی بینمون انداختن و دل همسرمو چرکین کردن نذاره برم دانشگاه و ...
منم هر وقت اذیت میشدم گله میکردم به خدا میگفتم انشالله همین بلاها سر خواهرهمسرم بیاد تا بفهمن چوب خدا صدا نداره.
الان یک ماهه صیغه شده هفته اینده عقدشه
پسره مومن هست جلسه ای که اومدن خونه مادرشوهرم شام دعوت بودن بلند شد برای جمع کردن سفره و ....
در صورتی برای من و جاریم عیب بود شوهرامون بلند شن کمک کنن و ...
برای نشون من و جاریم هیچی ندادن الان برای این گردنبند دادن
خلاصه برای من و جاریم پول نداشتن پسرا خودشونو به در و دیوار زدن مراسم بگیرن الان برای دخترشون جاز میخوان بگیرن وام ازدواجیم بگیرن بدن تیبایی چیزی به نام خواهر شوهرم.
الان من و جاریم منتظریم یه نشونه ببینیم که عدالت خدا با پرجاست😔