دیر شد امشب برایم نان نیاوردی علی / کاسه کاسه شیر را پنهان نیاوردی علی
چاه میگوید که دریا میشدم هر نیمه شب / اشکهایت کو چرا توفان نیاوردی علی
نخلهای کوفه را محراب را سجادهوار / خاکهای قبله را باران نیاوردی علی
میرسد از راه امشب سفرهات پهن است / مثل هر شب با خودت مهمان نیاوردی علی
نان و ظرف شیر را هرگز نمیخواهم بگو / پس چرا امشب برایم جان نیاوردی علی