چن شب پیش پسر داییم که منو اون باهم تو رابطه بودیم و ایشون اومد خواستگاری قبول نکردن خانوادم و بعد از ۶ماه ازدواج کرد و من تو عروسیش خدایی کلی رقصیدم و با عروسشون خوب بودم اخرین بار که دیدمش خانومش یطوری چپ چپ نگام میکرد انگار فهمیده بود که منو اون قبلا باهم بودیم و گذشت الان بچه هم دارن ۳ماهشه
اومدن مهمونی خونه داییم داییمم مارو دعوت کرده بود و من با خانومش دست دادم و روبوسی و گفتم سال نو تون مبارک دست بچشو گرفتم گفتم الهی دیگه داشتم عکسامو نشون خواهرش میدادم خیلی باهم خوبیم اومد پیش ما بعد گفت بمنم نشون بدید منم نشون میدادم
قبلش خواهر کوچیکش پسر داییم اومد بچرم گرف گف اومد نشون عسل بدمش منم یکم باهاش بازی کردم پسرداییمم فقط کمی نگا هم میکردیم
ولی با پسر داییم یکم خجالتیم روم نشد افتادم یاد گذشته چیزی نگفتم ولی همیشه سلام میکردیم
فرداشبم دعوتیم خونشون چطور رفتار کنم؟