نه بابا حواست نبوده دیگه
یادمه مجرد بودیم خواهر من یه سری یه دل سیر سیرقلیه و پلو زده بود بر بدن قشنگ سیر شده بود یه رون مرغ هم گرفته بود دستش داشت دو لپی میخورد من دیدم گفتم وای منم میخوام تا پاشدم برم بخورم یادم اومد روزه م 🥴 دیگه خواهرم فهمید یه چهار تا تف کرد ولی تا زیر گردنش غذا زده بود بر بدن یه آب هم روش
شانس من بود دیگه حالا حافظه من همیشه داغونه ها سر روزه عین عقاب حواسم هست اشتباهی یه قلوپ آب هم نخورم 😑 خوش به حالتون روزه میگیرید باردارم نمیتونم روزه بگیرم حسرتش به دلمه