خیلییی احترام قائل بود از اینا نبود ک بخواد زور بگه همیشه میگفت تو حق انتخاب داری شوهرت هم بشم به خودم این اجازه رو نمیدم بهت زور بگم
تاحالا با کسی نبوده کار خونه ماشین اینا داشت
خانوادش بی نهایت ب خودم و خانوادم عزت و احترام میزاشتن
میگفت تنها چیزی ک ازت میخوام اینه ک سنگین باشی جلف رفتار نکنی
امااا با همه این حال چون یکی دیگ تو دلم بود مهرش ب دلم نمیفتاد
الان میگم شاید با عقلم باید پیش میرفتم
شاید بعداً حسی ب وجود میومد
نظر شما چیه باید چیکار میکردم