دوارن مجردی خیلییییییی خواستگار داشتم
ینی بیش از حد تصورتون
گاهی پیش میومد روزی ۳ نفر زنگ میزدن حتی
جدا از تحصیلات و اینکه دبیر بودم و سن کم
دو ویژگی مهمی ک داشتم قشنگی و اینکه بلد بودم چجور با پسرا حرف بزنم
خلاصه این خواستگارا رو میدیدم و هرکدوم بنا ب دلایلی رد میشدن یا چهره ب دلم نمینشست یا شغل یا شخصیت یا ..
ولی این بین چندنفر واقعا عاشقم شدن
و حتی قبلترش هم باز چندنفر از بین دوست و اشنا شدید عاشقم بودن
منم دوبار از دونفر خوشم اومد ولی جور نشد ک بشه
اخریش کسی ک ۳.۴ سال نزدیک ۲۰۰ بار زنگ زد و اومدن و واسطه فرستاد ولی مامانم مخالف بود دیگه منم انچنان مقاومت نکردم
الان ۳ سال و نیمه ازدواج کردم و بچه هم دارم
شوهرم خیلیییییی ادم خوبیه همه چی فراهم میکنه و میگه با کارام بهت نشون میدم ک دوستت دارم ولی زبونی نمیگه بهم علاقه داره... چیزی ک برا من خیلی مهمه و چندین بار سرش حتی بحثمون شده
من میدونم آه اون خواستگار اخریه ک این همه دوسم داشت و من ندید گرفتم...