خواهرم یکساله و سه ماه عقد کرده کار شوهرش اصفهان بعد طوری هست که هر دوماه ۲۰ روز میاد هست دوباره میره تو این یک سال خیلی رفتار های بعد ازش دیدیم و خواهرم چند بار بهش فرصت داد اما تغییر ی تو رفتارش ایجاد نکرد تا اینکه دو روز پیش با آرنجش زد به دست خواهرم. خواهرم هم بدن ضعیفی داره و دستش درد میگیره و به پدرم میگه پدرم هم برای پسره زنگ میزنه و بهش فش میده بعد امروز پدرم به خواهرم گفت وسایلش رو مثل لباس و کت و شلوار و تابلو عکسش رو جمع کن ببرم بدم خونه پدرش و پدرم و برادرم هم امروز وسایلش رو دادن و فردا پدر و خواهرم میخوان برن دادگاه به نظرتون خواهرم ازش طلاق بگیره یا فقط بترسونتش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مردی ک تو عقد اینطوری باشه و اینکه وقتی بعد چن وقت میاد باید مثل فرشته بازنش رفتارکنن...نکه بیاد دل خانمش بشکنه....
الان طلاق بگیره یا حداقل بترسه بهتراز اینکه با ی بچه قهر کنه
خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله میشویم وبی صدا میمیریم..