خواب دیدم دارم میرم خونه جدید زندگی کنم جهاز داشتم انکار ولی شوهری نداشتم
وسایلی قشنگ بود اما من دوستشون نداشتم
مادرم و خانواده داشتن اساس رو میجیدن که برقا قط شد و دونا موشاومدن تو خونه ما نگران سدیم و میخاستیم بگیریمشون مادرم گفت نگران نباش من میکیرمشون نا وسایلت رو خراب نکنن
خودم یکیش رو که تند داشت فرار میکرد گرفتم
تو دستم بود
چند دقیقه داشتم فشارش میدادم و اون جون
میداد
پوستش رو لمس کردم زیر دستم ضربان داشت
قلبش بالا پایین میشد از درد
میخاستم ولش کنم دلم میسوخت اما از طرفی نمیتونستم ولش کنم میترسیدم منتظر بودم بمیره
انگار واقعی بود گرمای تنش ضربان قلبش جون دادنش حتی چندش بودنس
تعبیرش چیه
من مجردم با پدرمادرم زندگی میکن