من چیزی نمیگم اما انقد از خونوادم میگه منم عین خودش میشم البته یه مدت چیزی نمیگفتم اما جواب نگرفتم . دوستاشو دعوت کردیم رستوران نوبت اونا که شد غیبشون زد حالا میگه چند روز پیش دیدمشون گفتن بیاین خونمون گفتم نه عزیزم باید مث خودمون دعوت کنن رستوران من بدم میادیکی بگه بیاین خونمون اخه باید تعیین کنن چه موقع . بهش گفتم ناراحت شده دلش میخاسته بگم عشقم بریم خونشون ولی من این رفتار دوستش و خانومش رو بی احترامی محص میدنم
بزرگترین حسرت زندگیم اینه که عشقو متأسفانه تو زندگیم تجربه نکردم ، دلم با همسرم نیست متاسفانه. به زندگی سرد ماشینی
به چشام نکاه میکنه زل میزنه پلک نمیزنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
