ترجیح میدادم دایی روانی که الان دارم رو نداشته باشم
کم مونده بود سر همه مون رو وقتی خونه مادر بزرگم رفته بودیم و شب خوابیده بودیم ببره مثل...
یه بارم الکی زنگ زده بود به یکی از شوهر خاله هام میگفت بیا زن ج*نده ات رو جمع کن ،حالا خاله ام چیکار کرده بود بیچاره چون صندلی عقب ماشین آژانس که گرفته بودیم ما نشسته بودیم نشست جلو بهش این روانی میگفت ج*نده