من خودم یه زمانی مذهبی بودم
اما تحقیق کردم هیچکدوم از این تجربه گر ها کامل نمیمیرن بلکه حالت نزدیک به مرگ تجربه میکنن
برای تک تکشون توجیه علمی هست که بدونید هیچ عالم ماورایی در کار نیست
خبری از روح و...نیست
این متن که توسط علم مغز و توسط جراح بزرگی نوشته شده رو بخونید
اما در مورد تجربه یکسان
اساس کار مغز یکی هست
به این مثال دقت کنید ( بیشتر کسایی که معمولا فشار خون پایینی دارند و یا قد بلندی دارند اگر ناگهان برخیزند و بایستند چشاشون سیاهی میره و جرقه های نورانی می بینن در تمام دنیا هم یکی هست )
آیا میتونیم بگیم این موضوع اشتباه هست و باید هر کدام از این افراد توهمات متفاوتی در دیدن جرقه های نوری داشته باشند؟
مغز شما و من و مغز همه آدمای دنیا وقتی دچار عارضه ای میشه فرایندی یکسان و طی میکنه
ما دو قسمت در مغز داریم نواحی حسی حرکتی و نواحی ارتباطی که کم خونی این نواحی مثل تجربه نزدیک به مرگ توهمات و پاسخ های متفاوتی رو رقم میزنن
اول کم خونی نواحی حسی و حرکتی رو بررسی کنیم
چون در تجربه نزدیک به مرگ کاهش برونده قلبی باعث کمخونی نواحی بینایی و خود چشم میشه و این عارضه به شکل نور معمولا تعبیر میشه در هر سن و هر کجای کره زمین باشیم
اگر کم خونی تو شکنج انگولار به وجود بیاد خودش و بیرون از جسمش حس میکنه فرقی نداره کوچک باشه یا بزرگ اهل کجا
و به همین صورت کم خونی هر قسمت از مغز در نواحی حسی حرکتی نتیجه مشابه داره
شما در این تجربیات هیچ تفاوتی رو نمیتونید پیدا کنید
اطلاعات تفسیر میشه ولی دورسولترال پری فرونتال ( medial prefrontal) مغز نیست که تشخیص بده این احساسات واقعی یا نه فرد حس میکنه واقعا بی وزن بوده و نور دیده و ....
اما موضوع همینجا تموم میشه ؟ آیا در جزئیات هم شبیه هم هستند ؟
نه دیگه اینجا فرق داره اصلا شبیه هم نیستند
چون وارد اختلال پرداز نواحی ارتباطی مغز میشم تفاوت ها شروع میشن
اختلال پردازش به علت کم خونی این نواحی وابسته به انبار حافظه س
توهمات ادراکی این نواحی حتی ریشه در فرهنگ داره چون اطلاعات مغز شما وابسته به فرهنگ تون متفاوت هست
در واقع توهم اینجا مربوط به تفکر هست
در لحظه های سخت عموما دست به دامن ماورا میشم مطابق اطلاعاتی که از بدو تولد در مغز ما ثبت کردند
یا حضرت عباس
یا حسین
یا علی
دم مرگ عزرائیل میاد
و ....
شیعه دست به دامن امام ها میشه و مسیحی دست به دامن عیسی مسیح
ممکنه یکی تو ثانیه های آخر هوشیاری خانواده ش و به یاد بیاره یکی مشکلاتش و مثلا طلب کارش و ...
این مسیر فکری آشفته قطع نمیشه حتی با کاهش هوشیاری و داده های آخر به شکلی متوهمانه میتونه شکل بگیره
و فرد ادعا میکنه مثلا فلان شخص اونجا حضور داشته مثلا عزراییل و دیدم یا امام رضا رو دیدم یا مادرم و دیدم و ....
که اگر داستان ها رو گوش کنید میبینید که این موارد که چه گذشته و چه کسی رو دیدن در جزییات کاملا متفاوت هست
و دوباره چون اطلاعات تفسیر شده ولی دورسولترال پری فرونتال ( medial prefrontal) مغز نمیتونه درست کار کنه و تشخیص بده این احساسات واقعی یا نه فرد حس میکنه واقعا این اشخاص و دیده و این یک احساس واقعی بوده