یه ماهه ازدواج کردیم
دعوا زیاد داشتیم سر کادوهای عروسی... پای بابام باز شد بی احترامی شد شوهرم حرفای بدی زد خلاصه..
گذشت باز دعوای بدی داشتیم سرچادر نماز روزه...
من شوهرم باهم دوست بودیم چندسال من اهل نماز روزه چادر نبودم.. ولی ب زور چادری شدم
دعوای اصلی سر این بود گفتم تو خونه چادر سر نمیزارم منو تو حد مرگ کتک زد چیزای بدی بارم کرد..
بم گفت خراب😔
به خانوادم فحش داد.. بهم گف ترو به من انداختن خانوادت
بهم گف دوستت نداشم بهت خیانت کردم اوایل نامزدی.. کلی حرفای دیگ حالا من دلم شکسته دیگ این ادمو دوسش ندارم تو زندگیم نا امید ترینم هیچ جایی تو زندگیم نداره از این اتفاق یه هفته میگذره ولی دیگه نمیخامش خیلی باهام بد کرد😔 از اینکه جوونیم داره اینطوری میگذره ناراحتم ۲۱سالمه همش راه طلاقم ندارم چون خانوادمم درس حسابی نیستن سکتع میکنن
حس تنهایی شدیدی دارم..
بیرون میریم اصلا حواسش بم نیس دسنمو بگیره کنارم راه بیاد سرشو مینداره پایین میره😔من واقعا قلب روحم مرده