2733
2739
عنوان

مامان و بابامو دوست ندارم

63 بازدید | 5 پست

۱۷سالمه و خرداد امسال میشه ۱۸ سالم ...از بچگی محدود میشدم. من عاشق پوشیدن پیراهنای کوتاه و راحت بودم ولی مامانم همش برام دامن دار میخرید و داستان و اختلافات از همون بچگی شروع شد تا همین الان من یه بارم با دوستام بیرون نرفتم و خوش نگذروندم یه افسرده گوشه خونم که انقد بیرون نبردنم حتی پارک که میریم دوس دارم سریع برگردیمو بهم خوش نمیگذره حق ندارم تنهایی برم بیرون و حتی حق اینستا نصب کردنم ندارم تا حالا دوس پسرو این چیزام نداشتم حتی کوچک ترین کاری نکردم که اعتمادشونو خدشه دار کنم همیشه هم درسمو خوندم و مایه سر بلندیشون بودم و تنها دلخوشی ک داشتم این بود ک هیچوقت کتک نخورده بودم (تو بچگی چرا کتک خوردم )و با خودم میگفتم بلاخره یکمی ارزش دارم برای خودمو خانوادم اما اخرین امیدمم از دست دادم و مامانم امروز قندونو برام پرت کرد به خاطر یه چیز مسخره 

اصلا دوسشون ندارم با این همه محدودیت بازم در حد توانشون برام محیا کردن ولی دوسشون ندارم هیچی 

الان ک دارم مینویسم اشکام جلو چشامو گرفته و هی غلط تایپ میکنمو پاک میکنم تو فکرشم خودو خلاص کنم🖤


عزیزم ب نظرم همینکه مادرت اینقدر بهت اهمیت میده که خدایی نکرده کسی بهت دست درازی نکنه کسی ازت سو استفاده نکنه وتو این جامعه کسی بهت آسیب نرسونه خیلی از بقیه جلوتری من یادمه مادرم راحت میخوابید منو خواهرم ول میکرد به امان خدا چقدر آسیب دیدیم همین فرمون برو جلو چون اینا احساسات زود گذره دوست پسر فلان گشتن با رفیق


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الان تمرکزت بگذار برا درست تا ان شاالله مستقل بشی یه شغل خوب داشته باشی وبه واسطه ی همین شغل یه همسر خوب عالی من خودم کلی تو کودکی آسیب دیدم از هرنظر سن تو بودم دلم میخواست بقیه درسمو بخونم مامانم نگذاشت ومجبورم کرد تو ۱۹ سالگی با کسی که دوستش ندارم ازدواج کنم الان دوتا بچه دارم وآرزوهام موند فقط لیسانسم رو گرفتم تو دوران متاهلی 

2728
الان تمرکزت بگذار برا درست تا ان شاالله مستقل بشی یه شغل خوب داشته باشی وبه واسطه ی همین شغل یه همسر ...

حرف شما متین ولی دارم افسرده میشم و از این میترسم دوست ندارم یه مرده متحرک باشم درس خوندن ک همیشه هست همش خودمو مقایسه میکنم و همش دارم ب مردن فکر میکنم درونمم این حسو دارم و الان سال جدیده و دلم مرده اصلا نمیدونم چمه

حرف شما متین ولی دارم افسرده میشم و از این میترسم دوست ندارم یه مرده متحرک باشم درس خوندن ک همیشه هس ...

میدونم چی میگی دوست داری مامانت یکم ازادتر بگذاره بری بیرون ولی اینقدر بعدا وقت داری تنها همه جا بری همه کار کنی یه روز که با مامانت تنهایبد بگو دوست دارم شما رفیقم بشی بیا باهم بریم سینما بازار خرید با مهربونی قلقش ببینن چیه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687