اصلا سرسام اور بود. ولی اونا از ادمای عادی متفاوت اند. شلوغ پسندن و همش هم با بچه ها دعوا میکردن.
برادرشوهرم دوبار پسر من رو زد. یبار نیشگون گرفت که دیدم...
و جالب اینجا راضی هم نمیشن که نریم و نباشیم. نباشیم هم یه صفحه ای میزارن
تازه بچه های خواهرشوهرام هم می اومدن.
والا من اگه به جای شما بودم همبن که لطف کردم شوهرم و بردم بهشون کمک کنه و خودم بچه هام و جمع کنم ازم کلی ممنون هم هستند
شما مگه ربات هستید که انقدر توقع ازتون دارند
والا مادرشوهر من فقط از شوهرم توقع داره چون پسرشه
من همین که عروس خوبی باشم و کنارش باشم واسش کافیه
پس چرا چرا جدیدا طرفای ما مد شده هر کی بیشتر کار کنه به چشم کارگر حمال بهش نگاه کنن؟ والا مثلا تو مهمونی هیشکی دس به سیاه سفید نمیزنه کلا قیافه میگیرین میشینن
درضمن کمک شما وظیفه نیست لطف هست باور کن هر چقدر هم کمک کنی تهش باز شوهرت براش مهم نیست
نره که دست خودش نیست.
اونا خودشون این وضعیت رو میپسندن و شوهرم نره گله میکنن.
شوهرم میگفت بمون من برم سر کار دو هفته و برگردم.
من بهونه کلاسای پسرم رو کردم نموندم.
کلا یه طور خاصی ان... و توقعات عجیب غریب دارن.
یکیتون باید بچه هارو کنترل میکرد یکیتون کمک میداد. همسرت نمک نشناسه
عجب اولا وظیفه شوهرت بوده ب پدر مادرش میرسید نه شما،که حالا حق ب جانب طلبکارم هست.میگفتی مادرت تو رو زاییده بزرگت کرده تو دین به گردنته نه من.پا میشدی کمک میکردی به مادرت.
تو خودت یکی و میخوای کمکت کنه بنده خدا
بچه هات خیلی کوچیکن
شوهرت خیلی خنگ و بی درکه
