و مامانتونم ی ادم دهن لق ک اگ چیزی بفهمه همه میفمن و این قضیه مربوط ب گذشته پسر عمومه و نمیخوام ابروش بره و گناه کنم و از طرفیم نمیدونم الان اینجوری هست یا نه یا اونی که شنیدم واقعا راست بوده یا نه .ولی خوب اگ همینجوری هم بگم نه میترسم بگن از حسودیش گفته چون مامانم خیلی پسندشه میدونم اعتقادش اینه از همسر من سر تره و ی درصدم نمیخوام فک کنه من نمیخوام بشه .ولی برا اینده خواهرمم میترسم نمیدونم چ غلطی کنم
بگو
چکار کرده پسر عموت
چن سالتونه
به هیچ وجحه منه الوجوح ازدواج فامیلی رو قبول ندارم چون سرم اومده مثله سگ پشیمونم
کاربریت دستشه دیگه خودش میاد میبینه
جدایی از گذشتش الان ب ظاهر خیلی پسر خوبیه و خونواده خوبیم داره نمیدونم کارا قبلشو بزارم ب حساب نوجوونیش یا واقعا مشکل سازهخواخر خودم دختر خیلی پاک و مظلومیه
بهترین عالم هم باشه هیچوقت دختر به فامیل نمیدم هیچووووقت
شب عقد خواهرم من 13 سالم بود میدونستم یسری چیزارو ولی نگفتم چون خودشونم میدونستن
حالا خواهرم دوتا بچه داره و سرشار از همون مشکلاته
همش با خودم میگم کاش آن موقع میگفتم به همشون
یادمه زیر پتو گریه میکردم
الان میگم کاش جلو چشمشون گریه میکردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
