سلام شبتون بخیر با آرزوی قبولی طاعات و عبادات
من خودم این شعر و نوشتم دوست داشتم با دیگران به اشتراک بذارم😊
خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم درباره روز معلمه
از اون روزی که چشمم سمتت افتاد
یه دنیا پیش چشمانم عیان شد
به مهرت خو گرفتم روز اول
که ترس خیس دستانم نهان شد
نفهمیدی که اسمت را معلم
نوشتم تا فرشته اش بخوانم
هنوزم مثل آن ایام دیرین
دلم میخواد در افکارت بمانم
نفهمیدی ولی تکرارِ تکرار
دل انگیز تر ز رویای خزان شد
تو آن روزی به قلب من نشستی
که چشمت با دل من هم زبان شد
معلم، تا تو هستی خاطراتم
ندارن قصد دل کندن ز دنیا
تو شمعی، شاعری، یک کهکشانی
تو سرفصلی در این اجبار زیبا
من اینک می توانم مثل هر سال
بگویم از محبت در نگاهت
بگویم قصد من این بوده یک عمر
بمانم تا ابد پا در رکابت
دلم میخواهد امروز در رکابت
بمانم تا ابد وابسته باشم
تمام هست و نیست من تو هستی
چطور از اسم و رسمت خسته باشم