ماسالی یکبارخانواده هاروشام دعوت میکنیم درضمن فامیلاهیشکی مارودعوت نمیکنن برادرشوهروجاری حالاامشب که مهمون بودن افطاری خوردن برنجم نتونستم تاافطارآماده کنم شوهرم رسوام کردوای توتنبلی اون بدبختابراافطاراومده بودن هیچی نخوردن درحالی که کم موندخ بودسفره ی یکبارمصرفم بخورن بعدازافطارجاری خانوم گفت غذاروبکش ببریم مازودتربریم بهتره بخدادوتاظرف پرکردم بردن حالاموقعه شام بازشوهرگاوم تکرارکرداون بدبختاهیچی نخوردن منم ازخستگی جیغ زدم ول کن دیگه بابام ناراحت شدبخدادیگه اول وآخرمه
شوهرت نمی‌فهمه تو جمع چطور باید رفتار کنه
آروم میگفتی عزیزم اگه نگران و ناراحتشون بودی از بیرون بناب جوجه ای پیتزایی چیزی سفارش میدادی ،البته منم براشون کم نزاشتم غذاشون رو بردن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
