موقعی که داییم میخواسته ازدواج کنه هیچی نداشته پدر بزرگم هم دلش سوخته، زبانی گفته که اگه تا ۳ سال بعد از ازدواج نتونه خونه بخره و اینا زمین من برای اینا باشه
بعد داییم تو دوسال از همه مون هم پولدار تر شد بعدش که پدر بزرگم فوت میکنه تااااااااا قبل عید
داییم رفته از کل خانواده حتی از من تو دادگاه شکایت کرده که اینا بهم اجازه نمیدن این زمینه رو بردارم چون ما داریم طبق وصیت عمل میکنیم
بعد داییم اومده بود مارو ببره داد گاه ، بابام هم اومد داییم رو از خونه پرت کرد بیرون گفت درسته خاهرته ولی الان زنه منه و منم اجازه نمیدم زنم پاش بذاره تو دادگاه برو هر غلطی خواستی حالا بکن
الان بنظرتون حق با ما هست یا با داییم؟