حموم رفته بودم که بریم خونه مادر شوهر از اونجا بریم خواهر شوهرمو ببینیم که یهو مهمون سر زده اومد از اونایی که زیاد میشینن🫥ااالان من با موهای خیس حموم نشستم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مهمون یچیزه مهمون سرزده یچیز ما هم پسرخالم اینا بدون اینکه بگن یهو در خونه رو زدن هی میگفتن ما زود میخایم بریم و فلان و منم خیلی ریلکس براشون پذیرایی و میچیدم تو ظرف چون یخچال میزاریم ک مورچه جمع نشه بخاطر گل و گیاها .. بیشترنگهشون داشتم ک برنامشون مث برنامه خودمون خراب بشه