2733
2734
نترس میبردت بعدا حالا یه چیز گفته

برو خدمات رو شکر باز وضع خوب و ماشین خوب داره ،،،،


شوهر من هیچی ندارم ،قیافه هم ندارع ،،اخلاق هم ندارع ،،نمیشه هم بهش گفت بالا چشمت ابرو هست 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حالا فک کردی بقیه آقایون پسر پیغمبرن فقط شوهر تو نگاه می‌کنه به خدا پیرمرد صد ساله ش آدم و درسته قورت میده پس نتیجه میگیریم این از الان نگاه می‌کنه تاااااا صد سالگی پس بیخیال باش جانم از مسافرتت لذت ببر

گر قیامت قصه باشد من کجا بینم تورا 💔
2728
الان مشکلت دعوا و سفره یا چشم چرونی شوهرت ؟

جفتش چون اصلا منو سفر نمیاره.با اینکه کارش آزاده دست خودش به زور بدبختی منو آورده سفر ،الانم هیچی نگفتم ۷ روزی هستش اومدیم فقط گفتم چرا انقدر نکاه میکنی اونم سریع گفت زودتر تموم بشه بریم تهران راحت بشم اززدستت میدونی همش فکر میکنه تو زندان بدم میاد از این اخلاقش ،اومدیم شمال فقط مشروب میخوره منم بهش گیر نمیدم ولی فقط کافیه بگم کم بخور یا امروز نخور سریع شرپع میکنه چه گیری افتادم باهات مشکل دیگه اینکه که اصلا نمیتونم خرف بزنم 

شما کلا تورویاهاسیرمیکنی اون جمله ی فقط طلاقم واسه مردم خرج نکن حیفه

از شما نظر نخواستم فدات شم.اگر مادر باشی درک می‌کنی یه مادر میخواد بچش فقط خوشبخت باشه اگر همچین پسری وجود ندارد پس دخترم مجرد بمونه بهتره دارم با دندونم نگهش میدارم ☺️

مخالفان رپیلای نکنند!
2738

 یادزنداداشم افتادم،هربارمیرن بیرون فقط حواسشه کی به داداشم نگاه میکنه ودعوامیکنن دخترشون گفت بهمون اینطوریه..ببین همه مرداهمینن نگاهشونونمی تونن کنترل کنن..ولی چرابه این فکرنمی کنی ازبین تمام دخترایتورو انتخاب کرده،خب عوض اذیت کردن حالشوببر..چرا اذیت میکنی.بزارنگاه کنه..توام بامحبت دلشوبدست بیاربزاربهش خوش بگذره بازبخادباهات بره مسافرت..

بازم مسافرت میرین 

نگران این قضیه نباش

ولی چشم چرونیش رو کنترل کن 

اون فهمیده نقطه ضعف شما مسافرته واسا همین دست گذاشته رو این مورد چون میبینه سر اون داری کوتاه میای 

یبار که جدی برخورد کنی خودشو جمع میکنه

ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم. حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست.اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می جنگیم. نکته عدالت این است :" همه وقتی برابر میشوند که مرده اند"    ویکتور هوگو، بینوایان
ببخشیدولی یادزنداداشم افتادم،هربارمیرن بیرون فقط حواسشه کی به داداشم نگاه میکنه ودعوامیکنن دخترشون گ ...

نمیشه عزیزم 

روشنفکری یه حدی داری 

نگاه کردنم یه حدی داره 

ما نمیتونیم کل زنای جهانو بکنیم تو گونی پس مجبوریم از همسرای خودمون انتظار سالم بودن داشته باشیم 

نگاها هر چی بیشتر بشه مقایسه هم بیشتر میشه 

لزوما قرار نیس طرف خیانت کنه 

همینکه اینجوری بره تو فاز مقایسه که زن فلانی اینجوریه مال من نیس 

یا هی اینجوری با نگاه بی مورد اعصاب خانومو خراب کنه نهایتا بعد ۵ سال یا زندگی از هم میپاشه یا ارامش روانی خانوم خونه

ما پادشاه را کشتیم، سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم. حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست.اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می جنگیم. نکته عدالت این است :" همه وقتی برابر میشوند که مرده اند"    ویکتور هوگو، بینوایان
نمیشه عزیزم  روشنفکری یه حدی داری  نگاه کردنم یه حدی داره  ما نمیتونیم کل زنای جها ...

نه عزیزم .. ببین من داداشمومثال زدم جنتلمن بتمام معنا..خوشتیپ قدبلندواقعازیبا..بعد۵سال دوستی وعشق وعاشقی بازنداداشم ازدواج کردن..داداشم اونقدرخوشقلب ومهربونه..ولی زنداداشم اونقدراذیتش کردوسرچیزای بدردنخوربعدهرمهمونی دعواداشتن که اینونگاه کرداونونگاه کردمن منظورم مردباذات خراب نیست چون ذات که خراب باشه هیچجوره درست نمیشه..میخام بگم اصلالازم نبودمثلازنداداشم اینقدرخودشوحرص بده چون اگه بجای بدبینی فقط محبت میکردوبقیه مسایلوبه خداواگذارمیکردداداشم همیشه عاشقش میموندولی میدونم اونقدراذیتش کردروابطشون مثل قبل نیست..الان دیدمن به همسراسی یه مردشبیه برادرمه،که همونطورکه ماخانمایه خانمونگاه می کنیم اونام طبیعیه نگاه کنن..نمیشه گفت هرنگاهی کثیفع

بازم مسافرت میرین  نگران این قضیه نباش ولی چشم چرونیش رو کنترل کن  اون فهمیده نقطه ضعف ...

ببین میدونی اون خودشو جمع نمیکنه ،فقط میگه خسته شدم اصلا من جرات ندارم چیزی بهش بچم تا میگم بالا چشمت ابرو سریع قهر میکنه میگه خسته شدم از این زندگی الان ۷ روز مسافرتیم‌هیچی جرات ندارم بگم چون تا بگم سریع میگه چه گیری افتادم به خدا،همش مجبورم هیچی نگفتم الانم تو هتل نشستن بودیم یه دختر اومد بره اتاقش این داشت نکاش میکرد که منم ناراحت شدم گفتم چقد نگاه میکنی چند تا فحشم بهش دادم اونم برگشت گفت این چند روز تموم بشه برگردیم میدونی اصلا با من بهش خوش نمیگذره ،همش دوست داره تعطیلات تموم بشه خودش با با دوستاش اصلا حال نمیکنه با من منم واقعا دیگه کاری از دستم نمیاد 

جفتش چون اصلا منو سفر نمیاره.با اینکه کارش آزاده دست خودش به زور بدبختی منو آورده سفر ،الانم هیچی نگ ...

عزیزمن مسافرت و اخلاقشو درسته بده اما بنظرم دغدغت الان باید چشم چرونی و مشروب خوردنش باشه دعوا می‌کنه ک بکنه تا کی میخوای حرف نزنی مردمو دید بزنه؟؟؟تا کی قراره مشروب بخوره هیچی نگی؟؟؟بنظرم اینارو باید باهاش برخورد جدی کنی 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز