خانوما امروز بعد چن هفته گذاشتم گربم بره بیرون بگرده
همیشه خودش برمیگشت
ایندفه دیدم داره هوا تاریک میشه گفتم حتما ی اتفاقی براش افتاده نیومده
رفتم گشتم ندیدمش گفتم نگاه کنم کوچه های کنارو دیدم ی پیر زن دست و پای بچمو گرفته داره با خودش میبره😐😐
میدونید از چی متعجبم
از اینکه چن ماه بود میدیدم پای گربه و سگای محلمون قطع میشه و میگفتن احتمالا برای سحر و جادو ازش استفاده میکنه کار هر کسیه
بلند گفتم گربرو داری کجا میبریش پرو برگشت گفت به تو چه مال خودمه😐😐😐😐
اعصابم خورد شد قشنگ فهمیدم برای چی میخوادش باهاش بحثم شد بزور از دستش گرفتمش فحشم داد
ی ساعته دارم گریه میکنم میگم اگه دیر رسیده بودم چه بلایی سر بچم میاورد ای عفریته🥺😭😭