دقیقا اینطوریه
اینهمه نشستیم پای درسو کتاب من میگفتم چ عجله اییه حالا
درس خوندم کار کردم
اخر سر رسیدم به اینکه کاش خونه زندگی خودم بودم
خونه بابا بودن غصه همه روباید بخوری
این میاد اون میره
اون مریض میشه
دختر هم تا ی حدی کشش داره
واقعا من خودم دیگه نمی کشم
آدم درست حسابی هم نیومده
خیلی نگرانم
اره دیگه حرف درمیارن میگن ی چیزیش هست
تازه یکی هم بیاد سنت رفته باشه بالا
میگه چه عجب تا الان مونده